English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (8222 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conflict U ناسازگاری تضاد
conflicted U ناسازگاری تضاد
conflicts U ناسازگاری تضاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polarities U تضاد
confliction U تضاد
oppositeness U تضاد
opposition U تضاد
antithesis U تضاد
antitheses U تضاد
polarization U تضاد
polarity U تضاد
contradiction U تضاد
contradictions U تضاد
self contradiction U تضاد نفس
economic conflict U تضاد اقتصادی
opposition U مقاومت تضاد
conflict of interest U تضاد منافع
color contrast U تضاد رنگی در زمینه فرش
insalubrity U ناسازگاری
incongruities U ناسازگاری
disagreeability U ناسازگاری
maladaptation U ناسازگاری
incongruence U ناسازگاری
incongruousness U ناسازگاری
intransigeance U ناسازگاری
inconsistence U ناسازگاری
incongruity U ناسازگاری
inconsistencies U ناسازگاری
inconsistency U ناسازگاری
variance U ناسازگاری
maladjustment U ناسازگاری
maladjustments U ناسازگاری
paradoxes U ناسازگاری
paradox U ناسازگاری
repugnance U ناسازگاری
discord U ناسازگاری
inconveniences U دردسر ناسازگاری
inconsistencies U ناسازگاری ناهماهنگی
inconveniencing U دردسر ناسازگاری
inconvenience U دردسر ناسازگاری
social maladjustment U ناسازگاری اجتماعی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
inconvenienced U دردسر ناسازگاری
inconsistency U ناسازگاری ناهماهنگی
aversions U مخالفت ناسازگاری
disagreement U اختلاف ناسازگاری
disagreements U اختلاف ناسازگاری
antipathy U ناسازگاری انزجار
contrariety U مغایرت ناسازگاری
contrariness U ناجوری ناسازگاری
incongrvity U ناجوری ناسازگاری
aversion U مخالفت ناسازگاری
eris U الهه ناسازگاری
inconsistence U ناسازگاری ناهماهنگی
antibiosis U تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
incoherence U عدم تطابق ناسازگاری
to be in disagreement [with somebody] U ناسازگاری کردن [با کسی]
intransigency U سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody] U ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
intransigence U سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at strife [with somebody] [over something] U ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
inadaptability U عدم قابلیت توافق ناسازگاری
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
antibiosis U تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
Recent search history Forum search
1Contrast terminal and instrumental values.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com